سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 93/2/4 | 8:53 عصر | نویسنده : علیرضا حسنی

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز     مرده آنست که نامش به نکویی نبرند 

با سلام و دوستان شعر و قلم ؛ به مناسبت روز بزرگداشت سعدی بر آن شدم تا درباره این شیخ شیرین سخن با هم به بحث و گفتگو بنشینیم   :

 

عکس سعدی

ابومصلح الدّین بن عبدالله معروف به سعدی شاعر و نثرنویس برجسته ایرانی می باشد ؛آوازه ی سعدی در قلوب ایرانیان نهفته است ؛ سعدی با دو کتاب گلستان و بوستانش ادبیّات پارسی را از بوستان به گلستان تبدیل نمود؛ سعدی همیشه مانند یاقوتی در دل مَه شب چهارده بر تارک ادبیّات پارسی می درخشد؛ سعدی شیرین سخن در همه جا هست : سعدی شیرین سخن گفت به فصل بهار و... وبراستی سعدی شیخ شیرین سخن است ؛ شیخ اجل است :  

عشقک قد جادلنا ثم عدا جادل        از دل و جان توبه کند هیچ تن ای شیخ اجل

استاد سخن است و برای تایید کردن این لقبش نیازی به آوردن شعر نیست ؛ آری ، آری سعدی شیخ شیرین سخن است ، استاد سخن و شیخ اجل است ؛ با نثر و نظم زیبایش با لبانت بازی می کند؛ در سال 605 قمری چشمش را در شهر بوستانها و گلستانها ، شیراز ، سوی جهان باز کرد ؛ کودکی بیش نبود که پدر او را تنها گذاشت و به دیار ابدی شتافت ؛ از ابتدا عشقش به ادبیّات و تحصیل پیدا بود ؛ مکتب ، نظامیّه ، پژوهش ، تحقیق و ... او را به سمت و سوی ادبیّات سوق می داد؛ آنجا بود که شیخ شیرین سخن که از اوضاع نابسامان کشور به تنگ آمده بود راه را در این دید که سفری طولانی دنبال کند و این سفر است که سبب می شود تا دو گل زیبا به ادبیّات پارسی افزوده شود؛ سال 621 هجری قمری موقعی بود که شیخ شیرین سخن به بغداد رفت ؛ ولی بی تحصیل زندگی را سیری چند ؟ سعدی در بغداد  تحصیل را از خود جدا مساخت و به نظامیّه بغداد شتافت؛ به دو کس مدیون بود ؛ دو استادی که یکی از بهترین ادبای ایرانی را پرورش دادند ؛ استادان ابوالفرج ابن جوزی و استاد شهاب الدّین سهروردی ؛ شیخ شیرین سخن سفری چهل ساله را پس از تحصیل در نظامیّه به دنبال می گیرد ؛ کاشمر ، هند ، ترکستان ، شام و عراق سرزمین هایی بودند که تجرباتی را همچون درِّ گرانبها به ادیب بزرگ ایرانی ، سعدی ، در سفر چهل ساله آموختند.

خوسنویسی شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند

بعد از آن و قت هنر نمایی شیخ شیرین سخن بود ؛ بوستان اولین هنر ادیب ایرانی بود ؛ کتابی با نظم بسیار منسجم و آهنگین و زیبا ؛ کتابی با ده باب زیبا با عناوین :

  1. عقل و تدبیر و رای
  2. احسان
  3. عشق و مستی و شور
  4. تواضع
  5. رضا
  6. قناعت
  7. عالم تربیت
  8. شُکر بر عافیت
  9. مناجات و ختم کتاب
  10. توبه و راه صواب

بعد نوبت هنرنمایی دیگری از استاد سخن بود : گلستان؛ نثر آمیخته به نظم که نمونه اش را کس نتوانسته در ادبیّات فارسی بیاورد ؛ هشت باب همچون هشت مروارید :

 «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت».

برگی از بوستانبرگی از گلستان

بوستان و گلستان

سعدی این دو اثر خود را به سعد بن زنگی فرماندار شیراز تقدیم نمود و « سعدی » نام گرفت. سعدی هنرنمایی های بسیار نمود و مواعظ و قصاید و غزلیّات و مجالس پنجگانه و نصیحة الملوک و الجواب را آفرید که جایگاه بسیار زیادی در ادبیّات پارسی دارند.

سعدی شاعر نام آفرین پارسی در سال 691 هجری به بوستان و گلستان بهشت آخرت شتافت و ما را در مدیحه سرایی خویش تنها گذاشت.

  آرامگاه سعدی


نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی   که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد   که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو   که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم   تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم   عجبست اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان   همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم   همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد   و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری   عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم   که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم   تو میان ما ندانی که چه می?رود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم   خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون   اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد   نه به وصل می?رسانی نه به قتل می رهانی

 

                 ******************  






  • قالب وبلاگ | بلاگ اسکای | ایران موزه