♥به نام آن اولیّن معلّم♥
معلم با آن فریاد سختش مرا در فراسوی زمان برد . ای کاش می توانستم دو دوتایش را پاسخ دهم ؛ معلّمم گلودرد دارد .......خداوندا مرا ببخشاید ؛ ای کاش پاسخش دودوتایش را می دانستم.....
ای معلّم اینجا تقدیری نیست ،، صدایی نیست ، آری ،، آری ،، تنها هم درد تو آن دود گچ های رنگی است ..... آری آن گچ از من بهتر است ، وقتی من جواب دودوتایت را نمی دانم آشکارا تو را می آزارم ولی افسوس ، افسوس که آن دوده گچ تو را نهان آزار می دهد ......
آنجا که عشق است معلم نیز هست و آنجا که نفس از باده گلوی علم می دمد معلّم آشکار است....... معلّم من عشق را در تو دیده ام ... پشت نیمکت های چوبی ، پشت آن گچ که از آن خاطره ها می دارم و لابلای آن سوال های سخت امتحانی ...... ای معلّم اینجا هوا تاریک است. اینجا « شب » است که چیره شده ؛ به جای تو دارند سی دی و اینترنت می آورند ....... اینجا بعض سوالها جواب ندارد معلّم من :
ای آسمانی ترین ستاره هستی
با تو...
جرقّه های عاشق شدنم ، در آتشکده ی متروک قلبم شعله کشید!!
و..
ترانه های عاشقانه ام
با تو...
به حقیقت رسید!!
و با تو...
و وجود گرم توست که می خواهم بمانم.. و تا همیشه و همیشه ..
در کلبه ی عشقم
♠♠میزبان نجواهای عاشقانه ات خواهم بود♠♠
{با تقدیم احترام به تمامی معلّمان این مرز و بوم}
{و معلّمانی که با آنها شعر و قلم من پرویده می شود}
{با کمال سپاس از عالی جنابان آقای ملّاحسینی و آقای انصاری}
{معلّمان شعر و قلم بنده حقیر}
.: Weblog Themes By Pichak :.